افسونگر او افسانه من

چند روزی هست که مرتبا نامجو گوش می‌دهم و امشب بیشتر. آهنگی که قبلا نادیده گرفته بودم حالا دیوانه وار عاشق‌اش شدم. قشقایی از آلبوم “اوی”. ریتم آهنگ برپایه تکرار چند نت (با هنرمندی سه‌تار نامجو و یک ساز کوبه ای که نمیدانم چیست). شبیه نواهای صوفیان. این نوای صوفیانه را قبلا از زبان استاد …

درخت در تنهایی درخت تره، آدم در تنهایی آدم تر

امروز مصادف شده با تولد عباس کیارستمی. من آنچنان عمیق نمی‌شناسمش و اصلاً دوست ندارم از او شمایلی بزرگتر از یک کارگردان موفق و خوش‌ذوق ببینم. چنان که خودش میگفت روزی به اشتباه کفش های شخص دیگری را پوشیده و اتفاقات پیش آمده از پس آن پیشامد موجب شده به هنر کارگردانی متمایل شود. کاملا …

چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون

از جمیع حالات، تنها زیستن را دوست دارم و قدیم ترها به تنها زیستن در سفر فکر می‌کردم. چیزی که امروز به نام Van life و Hitch-Hike می‌شناسیم و زندگانی‌ای که امثال محمد تاجران تجربه می‌کنند. این اما سودای من نبوده و نیست. این نتیجه سوداگری من است. منی که محال‌ها در سر می‌پروراندم (قابل …

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

کمال خالق تمنای مخلوق به رسیدن است و کمال مخلوق، خالق شدن بی هیچ تمنایی! و همه ما در تمنای رسیدنیم و در پی کمال اما انتها چیز دیگری را به ما نشان می‌دهد و آن این است که در این دنیا خواسته و خواستار هیچگاه در امتداد ویا حتی در موازات هم نیستند. خالق …

هم بی‌دل و بیمارم هم عاشق و سرمستم

خرداد ۱۴۰۱ است و من برمی‌گردم به ماه ها قبل. مهر‌ماه ۱۴۰۰ . پاییز لعنتی! سرما را حس می‌کنم و موج بیماری. بیماری‌ای که رخنه کرده بود در وجودم و برای دومین‌بار مرا در گرداب افسردگی فرو برد. این‌بار متفاوت بود. کمی افسردگی فصلی بعلاوه تغییرات هورمونی که کرونا ایجاد کرده بود و اندکی از …

امروز چنان مستم کز خویش برون جستم

اگر همینجا تمام شود، راضی­‌ام! این جمله را نامجو گفت. با درمانده­‌ترین حالتی که از او دیده بودم. حق داشت. حق دارد. می­‌داند و می­‌فهمد که دنیا پشیزی ارزش ندارد. من اما راضی­‌ام نه آن رضایتی که نامجو می­‌گوید. راضی­‌ام چون با شرافت زیسته­‌ام. غم دارم. مستاصل و حیران‌ ام. افسرده و ملول ام. در …