ماه: اکتبر 2023

اینطور است که مارا همه شب نمیبرد خواب

امروز تو راه شرکت پسری سی و چند ساله با معلولیت ذهنی خفیف جلوم رو گرفت. همونجور که میخندید (از شیرین‌ترین خنده‌هایی که تو عمرم دیدم) با دندونهای یک در میون خالی و موهای بور و کوتاه و نگاهی که شاید تا آخر عمر یادم نشه، ازم پول خواست و یک خودکار. نداشتم بدم. نه …

آهی که هیچگاه برون نشد

نوشته بود که “در سَرَم مِسگران راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو”. و امان از تو که انتزاعی ترین اتفاقی. همه چیز از اول باید نوشته بشه. من به اندازه کافی چشیدم طعمش رو. بیشتر از این برام تلخی داره. بیشتر از این به وجود خودم شک میکنم که مگه میشه انقدر نشدن رو …

اندرونی احوالات – چهارم (گریز از گزند غریزه‌ی ضاله)

تو گویی همه چیز بازیه. و من درون یک تله گیر افتادم. اعتراف میکنم که بازی دنیا رو بلد نیستم. تنها مأمن من اینجاست و مابقی همه تنهایی محض. شنبه است. روی کوه نشستم. یک نگاه به آسمون. یک نگاه به چراغهای شهر که با مه پوشیده شدن. بعد از سفر حال معده‌ام بهتره. دلیلش …

سکوت زبان آرام رنج است

موقعیت: بوستان بنفشه. درست همونجایی که آرومم میکنه. روی لبه‌ی دیوار دراز میکشم. ابرهای صورتی و آسمون آبی. چشم ها رو میبندم.حالا رو به روم نشسته و باهام صحبت میکنه + تو کافی بودی.− منظورت رو نمیفهمم.+ یعنی همینکه بودی و بودنت رو داد نزدی یعنی کافی بودی.− ولی این خواسته‌ی من نبود. من بیشتر …

انتها

از حس همین لحظه می‌نویسم. خستگیِ زیاد تو وجودم نشسته. عمیقا از دریافت و فهم رفتارهای چند ماهه‌ی گذشته خودم متعجب ام. حالا چیزی رو میفهمم که حتی بیانش برای خودم سخت و سنگینه. من در یک مسیر تکراری به دنبال حمایت‌گری و اعتماد سازی در وجود دیگرانم. از رفاقت طولانی با “الف”. از همراهی …