فکر میکنی افسردگی چه طعمیه؟ صدای زنبورک دوچرخه تو گوشمه. مسیر رو مثل هر شب پیاده میرم و به اطراف نگاه میکنم. حالا برای هر قسمت اینجا اسمی گذاشتم. جنگل کاج. جنگل سیب. دشت دل آشوب. خندهداره نه؟ فکر میکنی افسردگی چه طعمیه؟ تو حتما اونو چشیدی و میدونی هیچ طعمی نداره. همینکه با من موافق باشی و بدونی که طعمی نداره یعنی اونو چشیدی. دنبال یک مزهی خوب میگردم. صدای زنبورک تو گوشمه. میایستم و به اطراف نگاه میکنم. سکوت اینجا من رو آروم میکنه. اینجا هیچکسی نیست. مثل همیشه ( بیست و دوم آذر هزار و چهارصد و دو -ساعت بیست و دو و پانزده دقیقه – منطقه پنجاه و یک )